گزارش جلسه هفتگی 7 – آذر – 1386
منزل محمد بیده – سخنران جناب آقای میرقاسمی
الحمدلله جلسه این هفته منزل محمد بیده با حضور بیست و چند نفر از دوستان در روز چهارشنبه هفته پیش برگزار شد. (لطفا یک نفر خَیر! همت کنه و شماره جلسات رو حساب کنه تا دوباره شماره جلسات بیاد دستمون)
نکته حائز اهمیت در این جلسه، رسیدن تکنولوژی های روز و حداقل دیروز پریروز به جلسه بود! البته یه بار هم توی اردوی اصفهان از ویدئو پروجکتور توی جلسه استفاده شده بود که البته برای پخش کلیپ های خنده دار بود! پس فکر کنم این جلسه اولین استفاده از این دستگاه جهت سخنرانی بود! مستدام باد ان شاء الله!
قبل از این که گزارش سخنرانی رو ارائه کنم باید بگم:
1. دوستانی که فایل پاورپوینت جلسه و یا فایل صوتی اون رو می خوان به فرهاد.ش مراجعه کنند.
2. نکته دوم هم در مورد این جلسه و این متن این است که تنها گزارشی از بحث های ارائه شده در جلسه آورده می شود تا ان شاءالله علاقمندان یا به منبع اصلی مراجعه کنند و یا فایل ها رو جهت بررسی بیشتر دریافت کنند.
3. اگر اشتباهی در مطالب زیر ناشی از خلاصه برداری و تایپ دیدید حتما در قسمت نظرات اعلام کنید تا اعمال شود!
4. اگر مایل به همکاری در امور اجرایی جلسه (از میزبانی و اطلاع رسانی تا ثبت و تایپ و ...) هستید به فرهاد مراجعه کنید. و اگر سخنران خاصی مدنظر دارید هم به حاج علی گویا!
5. نظر به این که نظرات شما در زمینه سخنرانی جلسات برای ما بسیار مهم می باشد لطفا نظرات خود را چه به صورت حضوری و یا به صورت کامنتی! اطلاع دهید. ضمن این که در مورد این جلسه، جناب آقای میرقاسمی نیز بسیار مشتاق نظرات و بازخوردهای دوستان هستند که هم می توانید از طریق ما و هم به صورت مستقیم به خود ایشان اطلاع دهید.
6. همین! ممنون.
رسم چهل حدیث نویسی از گذشته های دور، بین علما رایج بوده و این کتاب هم سال های دور توسط حضرت امام نگاشته شده است...
حدیث: سـکـونى از حضرت ابى عبدالله الصادق ، علیه السلام ، حدیث کند که فرمود: همانا پـیـغـمـبـر، صـلى الله عـلیه و آله ، فرستاد لشکرى را. پس چون که برگشتند فرمود: آفـریـن بـاد بـه گروهى که به جاى آوردند جهاد کوچک را، و به جاى ماند بر آنها جهاد بزرگ . گفته شد اى پیغمبر خدا چیست جهاد بزرگ ؟ فرمود: جهاد نفس است .
حضرت امام در ابتدا مقامات نفس را دو منزل برمی شمارند. منزل اول منزل ملک، ظاهر و دنیوی نفس و منزل دوم، منزل قوای باطنی نفس...
میدان جنگ نفس در میدان همین بدن است، یعنی در اقالیم سبعه (شامل گوش، چشم، زبان، شکم، فرج، دست و پا) که تمامی این قوا تحت تصرف نفس و به مقام وهم محسوب می شوند.
اگر قوه وهم انسان در راه شیطان حرکت کند، این ممالک هفت گانه وسایل شیطان خواهند شد...
پس جهاد نفس که جهاد بزرگ تر است و از کشته شدن در راه خدا بالاتر است عبارت است از غلبه انسان بر قوای ملکی نفس.
در این راستا حضرت امام تزکیه نفس را معرفی می کنند و شش قدم در این راه برمی شمارند...:
قدم اول در این غلبه، تفکر است. در این باید تفکر کرد که برای استفاده از این امکانات چه باید کرد...
قدم دوم، عزم است یعنی بناگذاری و تصمیم بر ترک معاصی و فعل واجبات و جبران مافات. عزم بر این که انسان ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی کند...
قدم سوم مشارطه است. یعنی در اول هر روز با خود شرط کند که در این روز مراقب فلان عمل خود هستم ...
قدم بعدی مراقبه است به این مفهوم که متوجه عمل به شرط خود در تمام مدت مشارطه باشد و خود را ملزم به عمل به آن بداند. نکته ای که حضرت امام در این قسمت به آن اشاره دارند این است که این مراقبه با کارهای تو نظیر درس، سفر و شغل تو منافاتی ندارد...
قدم پنجم محاسبه است. یعنی از نفس خود حساب بکشد که در این شرطی که با خدای خویش کرده، آیا آن را به جای آورده و با ولی نعمت خود در این معامله جزئی درست برخورد داشته یا خیانت روا داشته...
قدم آخر هم تذکر است. تذکر عبارت است از یاد خدا و نعمت هایی که به او مرحمت نموده است...
بعد از آن امام به بیان سه استدلال مربوط به فطرت برای لزوم احترام انسان به خالق می پردازند.
- هرچه نعمت بزرگتر باشد و منعم آن بی غرض تر باشد، احترامش در نظر فطرت لازم تر و بیش تر است.
- از اموری که در فطرت ثبت و مسطور است احترام به شخص بزرگ تر است.
- در فطرت، بودن در حضور کسی لازم الاحترام است. یعنی در رفتار انسان فرق می کند که در حضور کسی باشد یا نباشد ...
در مورد قوای باطنی نفس؛ ما سه قوه دیگر داریم، واهمه، غضبیه و شهویه که این سه سرچشمه تمام امکانات حسنه و سیئه می باشند...
در واقع مرحله بعد از اصلاح اعمال، اصلاح درون است. نزاع بین جنود رحمانی و شیطانی نفس.
در راه مراقبت و محافظت این قوا نیز امام سه مرحله معرفی می کنند.
قدم اول ضبط خیال است به معنای مبارزه با خیالات قبیحه و تصورات باطله از القائات شیطان...
قدم دوم مقایسه اخلاق فاسده و ملکات رزیله و منافع آن هاست با اخلاق طیبه و نیکو و منافع آن ها که تحت عنوان موازنه مطرح می شود.
و قدم آخر معالجه می باشد. بهترین علاج هریک از ملکات زشت، این است که مدتی یکی از آن ها را در نظر داشته باشی و سعی در مخالفت با آنان بپردازی...
جهت شادی ارواح طیبه شهدا و روح حضرت امام صلواتی ختم کنیم.
عذر تاخیر و کاستی های موجود
التماس دعای خیر
باسمه تعالی
سلام
اول از همه باید فوت پدربزرگ سعید پوراسدیون را به خود و خانواده محترمشان تسلیت عرض کنیم.
از خداوند منان برای آن مرحوم طلب مغفرت و برای بازماندگانشان صبر و طول عمر باعزت طالبیم.
برای شادی روح آن مرحوم فاتحه ای قرائت کنیم...
دوم هم اینکه گزارش جلسه هفتگی و سخنرانی اون هم به زودی روی وبلاگ قرار خواهد گرفت. عذر تاخیر! بالاخره امتحانات میان ترمه و ...
پس فعلا!
یا علی.
امیرحسین
یا حق
سلام
در ابتدا لازم می دانم از طرف همه ی بچه های دوره ۲۶ خدمت دوستان عزیزم علیرضا حاجی فتحعلیان به خاطر فوت خاله ی محترمشان و منوچهر ربیعی به خاطر فوت عمه ی محترمشان تسلیت عرض کنم و از خداوند منان برای ایشان صبر مسئلت کنم. خداوند ایشان را بیامرزد.
جلسه هفتگی این هفته چهارشنبه ۷ آذر ۸۶ ساعت ۱۸
منزل: محمد بیده
سخنران: جناب آقای میرقاسمی
موضوع: حدیثی از چهل حدیث امام
نشانی: خیابان آزادی- روبروی حبیب اللهی- خیابان شهیدان- نرسیده به طوس- کوچه خاطری- پلاک۱۲
در ضمن یک بار دیگر تاکید می کنم که جلسه ساعت ۱۸ شروع می شه. به دلیل مشکلی که میزبان داشت نمی تونستیم زودتر از ساعت ۶ جلسه رو شروع کنیم. خواهشاً زودتر نیاید که میزبان خودش هم خونه نیست...
یا علی
یا حق
با سلام
به حول و قوه الهی جلسهی هفتگی گذشته (23/ آبان/86) به میزبانی آقای کاظم زاده و سخنرانی آقای فیاضی حول موضوع سکولاریسم برگزار شد. حدود 25 نفر هم در جلسه حاضر بودند.
افرادی که فایل صوتی سخنرانی این جلسه را می خواهند به بنده مراجعه کنند.
خلاصه ای از سخنرانی این جلسه در زیر آمده است:
سکولاریسم
سکولاریسم واژه ای است انگلیسی (معادل لائیسم در فرانسوی) که در لغت به معنای عرف گرایی و غیرتقدس گرایی و در کل نا دینی گری است. اولین بار در سال 1948 در انگلستان مطرح شد و مبنای این مکتب فکری بدین صورت است که اصالت زندگی را به دست دین نمی دهد. بلکه ادعا دارد که 3 مقولهی علم، عقل و منزلت انسانی برای زندگی کافی است و اتفاقاً دین عرصه را بر هر سهی آنها تنگ کرده است. این مکتب ادعا میکند که دین تنها تا وقتی وارد محدودهی این سه اصل نشده است اجازه دارد ملاک عمل واقع شود. در غیر اینصورت علم، عقل و منزلت انسانی پیروز میدان تصمیم گیری در مقابل دین هستند.
سکولاریسم خود به عنوان یک مکتب طیفهای گوناگون از متعادل تا افراطی دارد. رقیق ترین طیف این مکتب به دین و ملاک تصمیم گیری بودن آن قائل است. اما تنها در حوزهی فردی زندگی انسان. یعنی شما حق دارید تا وقتی که در خانهی خود هستید از دین و دستورات آن تبعیت کنید. اما به مجرد حضورتان از در اجتماع حق ادای تکالیف اجتماعی دین را ندارید. و این به معنای دین فردی است و دقیقاً در نقطهِ مقابل این اعتقاد اسلام است که " راه قرب الهی از متن اجتماع میگذرد." در رابطه با طیفهای افراطی این ممکتب هم تنها می توان لغت زندگی بالکل غیردینی را به کار برد. در این نوع سکولاریسم مشروعیت تعیین نمیشود مگر با مقبولیت. یعنی هر چیزی که مورد مقبولیت عامه مردم قرار گیرد، ملاک مشروعیت و عمل اجتماع است.
از دلایل سکولار شدن جوامع مختلف و به خصوص کشورهای اروپایی می توان به نقص دین مسیحیت اشاره کرد. (این نقص خود معلول عواملی چون شریعت آخر نبودن یا تحریف بیش از اندازهی این دین باشد.) از دیگر علل آن نیز میتوان رویه غلط متولیان دین در قرون وسطی (کلیسا) را نام برد.
اما نوبت آن است تا سه مقولهی مورد تاکید سکولارها را بررسی کنیم:
۱. علم : فرهنگ علمگراییی فرهنگیاست دیداری و تا چیزی مورد تجربه قرار نگیرد مورد تایید علم نخواهد بود. اما در دین ما مسایلی وجود دارد مانند نزدیکتر بودن خدا از رگ گردن به ما. این گونه موضوعات با علم علمگرایان (با آن تعریف مشخص) جور در نمیآید. مثلاً در رابطه با همین آیهی اخیر، افرادی بودهاند که زیر میکروسکوپ به بررسی رگ گردن انسان پرداختهاند تا خدا را ببینند. با این اوصاف از علم، این مقوله برای سکولارها ملاک عمل مییاشد. مثلاً به این مثال توجه کنید: دین میگوید آفریقا به گندم تو نیاز دارد. علم اقتصاد میگوید برای تعدیل قیمتها گندم اضافه باید دور ریخته شود. در این زمینه رفتار سکولاری این است که حرف دوم را بپذیری. زیرا حرف علم است. اما دین ما در رابطه با علم چه میگوید؟ دینن اسلام ادعا دارد که علم و دین هرگز در تعارض با یکدیگر نیستند. از مثالهای آن میتوان به دانشمندان فراوان مسلمان نام برد که علم امروز پیشرفتگی خود را مدیون و مرهون این بزرگان است. کسانی که دو عرصهی دین و علم را با هم حفظ کردند. هم اکنونو نیز بسیاری از غربیها به این ادعا قائل هستند و اسلام را از علل پیشرفت زیاد علم میدانند. نکتهای که دین اسلام بیان میکند فراتر از این مفهوم است و آن این است که هر پدیدهای علاوه بر علت مادی خود، ممکن است علتی معنوی هم داشته باشد. مثلاً میتوان درد دندان را با اذکار یا روشهایی درمان کرد. این دو دلیل هرپدیده در جاهایی در عرض یکدیگر قرار میگیرند و در جاهایی در طول یکدیگر. و هرگز یک علل معنوی نفی کنندهی علل مادی آن پدیده نیست.
۲. عقل : سکولارها معتقد بر این هستند که تقلید کار انسان نیست و این کار را مثلاً باید میمون انجام دهد. بلکه انسان میتواند با عقل خود به بررسی موضوعات پرداخته و گلیم خود را از آب بیرون بکشد. مثالهایی حتی در فرهنگ خودمان داریم که به ظاهر عقلی هستند اما دینمان دقیقاض نقیض آن را تایید میکند. خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو. از جمله مثالهای دیگر میتوان به این اشاره کرد ک هاگر زورت نمیرسد عقلانی نیست که خود را برای دفاع به خطر مرگ بیندازی. اما دینمان برای دفاع تقدسی بالا قائل است. اشکالی که در این بحث پیش میاید تعارض دین با عقل نیست. بلکه اشکال نظریات سکولارها این است که عقل خود ناقص است و ضمانتی برای درست تشخیص دادن آن دردست نداریم. مثلاً از کجا معلوم که دفاع نکردن در مقابل متجاوز خود عواقب سختی داشته باشد که عقل آنها را نیز قبول نکند؟ ادعای بسیار قوی دین اسلام در این زمینه این است " هرچیزی غیر عقلی بود، قطعاً غیر شرعی است" یعنی اگر چیزی پیدا کردیم که غیر عقلی بود قطعاً در محدودهی شرع ما نیز قرار نمیگیرد. پس عقل هم با دین در تعارض نیست. یعنی اگر جایی غقل رای را به موضوعی ضد عقاید دینی داد، آن عقل ناقص بوده و اتفاقاً ضدعقلی رای داده است.
۳. منزلت انسانی : اومانیسم یا انسان گرایی میگوید شأن و منزلت انسا ن تعیین میکند که فلان عمل مشروعیت دارد یا نه. یعنی اگر بیحجابی برای خود فرد بیحجاب شأن پایینی تلقی نشد، هرطور که دوست دارد میتواند بپوشد زیرا آزادی او این را میگوید و آزادی زاییدهی منزلت انسانی است. اما آیا آزادی مطلق و بی حدوحصر افراد ممکن است؟ جواب ما به این سوال این است که اولین چیزی که آزادی مطلق را محدود و غیرممکن میسازد خود آزادی است. آزادی دیگران. من اگر دوست داشته باشم با آزادی کامل اجتماع زندگی کنم و هر کاری خواستم بکنم، ممکن است بخواهم آزادی دیگران را به دلخواه خود محدود کنم، و این با آزادی مططلق دیگری در تعارض است. پس آزادی ممطلق بیمعنی است. اومانیسم از تعریف منزلت انسانی به عرف گرایی و تصمیم جمع رسید و ادعا کرد مشروعیت هر چیزی را مقبولیت آن چیز تعیین میکند. با این تعریف هر چیزی که از نظر دین مشروعیت نداشت ممکن است به دلیل مقبولیت عام ملاک عمل قرار گیرد و این نقطهی تعارض دین با سکولاریسم اسن، نه منزلت انسانی. با این اوصاف چرا دین با منزلت انسانی تعارض ندارد؟ مدلی که دین اسلام در رابطهی مشروعیت و مقبولیت ارائه میدهد بدین گونه است که مقبولیت داشتن و مشروعیت دداشتن دو فاکتور مستقل از هم هستند. یعنی مقبولیت داشتن یا نداشتن یک مقوله، مشروعیت آن را تحت الشعاع قرار نمیدهد. بلکه آن مقوله اگر مشروع بود، به سراغ مقبولیت میرود. در این مرحله اگر مقبول هم بود ملاک عمل است و در جامعه اجرا میشود. اما اگش مقبول عام نبود، مشروعیتش به هم نمیخورد. فقط از اجرای آن در سطح اجتماع ابا خواهد شد. پس این دو در طول یکدیگر قرار میگیرند و این به معنی تعارض آن دو با هم نیست. پس ما در دینمان اصل مقبولیت و عرف گرایی را در مرتبهی بعد از مشروعیت قرار میدهیم و تنها در مسائل اجتماعی. همچنین نمیتوانیم مقبولیت را وارد حوزهی فردی افراد بکنیم (مثلاً نماز جماعت خواندن مشروعیت دارد. اما اگر یک جمع در شرایطی موافق آن نباشند، حق دیکته کردن آن را به همه نداریم. بلکه نماز را فرادی می خوانیم. که در این مورد مشروعیت این کار فردی ما ربطی به مقبولیت داشتن یا نداشتنش نزد بقیه ندارد. پس حق نداریم یک عمل شرعی فردی را به خاطر مقبولیت نداشتنش نزد بقیه ترک کنیم.)
با این اوصاف، سکولاریسم را شناختیم و با ابعاد مختلف آن به صورت کلی آشنا شدیم. برای مطالعهی بیشتر در این زمینه میتوانید به منبع و مأخذ همین سخنرانی مراجعه کنید:
۱. سکولاریسم کانون اندیشه جوان
۲. سکولارها مرکز پژوهشهای حوزه علمیه قم
با امید به هرچه بهتر شدن جلسات هفتگی، برایتان آرزوی موفقیت داریم و خواهشمندیم موضوعات پیشنهادی خود را انتقال دهید. در ضمن نظرات خود را در مورد روال کنونی جلسات هفتگی و موضوعات آن ابراز کنید تا به امید حضرت حق در مفیدتر شدن جلسهی خودمان بکوشیم.
با تشکر
فرهاد شیرمحمدی
یاعلی