دوره بیست و شش

وبلاگ فارغ التحصیلان دوره ی بیست و شش دبیرستان مفید یک

دوره بیست و شش

وبلاگ فارغ التحصیلان دوره ی بیست و شش دبیرستان مفید یک

آقا کشاورز...

انا لله و انا الیه راجعون

متاسفانه باخبر شدیم شهروز کشاورز (معلم شیمی سال سوم) درگذشت. این حادثه دردناک را به همه دانش آموزان ایشان تسلیت می گوییم.

خبر مرگ ایشان را در سایت تابناک دیدیم و بسیار شوکه شدیم. برای دیدن جزئیات خبر به لینک زیر مراجعه کنید.

http://tabnak.ir/pages/?cid=9293

برای شادی روح ایشان فاتحه ای بخوانید.

خبرهای بعدی از مراسم ختم در وبلاگ منتشر خواهد شد.

نظرات 22 + ارسال نظر
رسول یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:11 ق.ظ

متاسفم..................

[ بدون نام ] یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:26 ق.ظ

وقتی شهروز خودکشی می کند.
شهرووووووووووووووووووووووز

فرهاد یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:27 ق.ظ http://15khordadi.blogsky.com

سلام
از شدت ناراحتی نمی دونم باید چی بگم...
عمرا همچین خبری نبوده و کذب محضه... من مطمئنم...
همون موقع که ما سوم بودیم آقا کشاورز تازه توی المپیاد مقام آورده بود منم از قهرمانی شطرنجش خبر داشتم. و اون فردی که من می شناختم اینقدر روی اعصابش مسلط بود که اصلا تصور خودکشی و این حرفا محاله... من مطمئنم قضیه چیز دیگه ای بوده... یکی از حدثیات من اینه که مسئولین آزمایشگاه یه گندی زدن و خرابکاری بالا آوردن و برای اینکه قضیه بیخ پیدا نکنه خبر فوت ایشون رو به این شکل ردن روی سایت تابناک...
عمرا همچین چیزایی نبوده و همه اش کذب محضه...
خداوند سزای گنه کاران را خواهد داد...

کیهان یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:30 ق.ظ

اصلا باورم نمی شه ، آقای کشاورز صبح ۴ شنبه با من سلام کرد ،‌ واقعا عجب روزگاری شده ،‌ توی دانشکده هر وقت می دیدمش با هم راجب مفید صحبت می کردیم ،‌ مرد خوبی بود .

محمد امین یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:30 ق.ظ

باورنکردنی است

رسول یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:54 ق.ظ

توی یک سایت خبررسانی دیگه یکی کامنت گذاشته بود که:

avalan ke aghaye keshavarz 32 saleshun bud!! hadeaghal unghad bara khodetun ehteram ghael bashid ke har chizio be onvane khabar nanevisid!!! mitunestid tu khabaretun ke enghad ba abotab neveshtid benevisid ke ishun 3 sal dabire shimie dabirestane allame helli budando yek jeld ketabe komak amuzeshi talif kardand!! baratun moteasefam ke baraye jalbe rezayat bazia hazer nistid kheyli az haghaeygho benevisid!!!


در هر صورت من که خیلی حالم گرفته شد.

فرهاد یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:13 ق.ظ http://15khordadi.blogsky.com

عمرا همچین چیزایی به شهروز کشاورز نمی چسبه...

با اون همه علم و معرفت و صبر ...

با هیچ منطق و بدون هیچ منطقی این قضیه درست در نمیاد...

قضیه ی خودکشی رو همینطوری مطرح می کنن یه عده فلان...
همین که پشت سر یه انسانی که کمالات معلومی داشت و فوت کرده یه چیزی میگن همین باعث میشه که اگه گناهی هم داشته از بین بره...
خدایش بیامرزاد

محمد یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:51 ق.ظ http://salsabil-spring.com

یادمه روز آخری که باهاشون کلاس داشتیم.... از بچه ها خواستن که یه نامه براش بنویسن و هر چی دلشون خواست بهش بگن... منم یه عالمه براش نوشتم... حداقل خداحافظی کردم... و حلالیت.
تک تک لحظه های کلاسش اومد جلو چشمم...

و ....

دلم سوخت براش....


خدایش بیامرزاد...

میلاد یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:17 ب.ظ

بسیار از شنیدن این خبر متإسف و متاثر شدم.
به نظرم با این‌که این خبر بسیار دور از ذهن به نظر میاد، چندان هم غیر قابل تصور نیست. همه می‌دونیم که آقای کشاورز منابع مالی بسیاری محدودی داشتن و مشکلات زیادی داشتن. مدتی که افتخار هم‌کاری با ایشون توی دبیرستان مفید۳ رو داشتم ایشون مرتب گلایه می‌کردن از وضعیت تحصیلات تکمیلی و مشکلات فراوانی که براشون پیش اومده.
به نظر من حداقل کاری که می‌تونیم بکنیم برای این‌که به اون مرحوم احترام بذاریم اینه که نذاریم این خبر مثل هزار تا خبر دیگه که روزانه از بدبختی مردم می‌شنویم بگذره و بره. حداقل کاری که می‌شه کرد اینه که این خبر رو پخش کنیم.
آخه یه استاد به چه حقی چنین حرفی رو به دانش‌جوی دکتری می‌زنه.
شما شرایط کسی رو تصور کنید که در مرض آسیب روانی قرار داره از شدت مشکلات مالی و مشکلات گوناگونی که اونو در دانش‌گاه و سایر موارد آزار می‌ده، و به این شرم نداشتن توان تهیهٔ چیزی به کم‌هزینه‌ای «رسالهٔ دکتری» که برای همهٔ دانش‌جوها یه حداقل محسوب می‌شه رو اضافه کنید. حالا فکر کنید در یه هم‌چین شرایطی استاد آدم جلوی همه بهش طعنه بزنه و بگه که «تو اصلا برای چی زنده‌ای؟!؟»
من که واقعا از این شرایط متإسفم.

کیهان یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 01:29 ب.ظ

از سایت دانشکده علوم دانشگاه بهشتی دارم می نویسم :
همکلاسی های شهروز رو دیدم ،‌ می گفتن مسئله مالی و اینا کشکه ! شهروز این ترم ۲ تا آزمایشگاه با بچه های لیسانس داشت ،‌که از هر کدوم پول خوبی می گرفت .
می گن چهارشنبه بعدازظهر اومده بوده تو حیاط و جلوی همه اون سیانور لعنتی خورده بوده ،‌ برای اونایی که دیده بودن صحنه دلخراشی بوده .
از یک منبع ناموثق شنیدم ، ‌استاد رو پلیس گرفته ( اما معلومه که چرته‌!)

بی مقدمه بگم اصل مطلب رو :

مجلس ختم :
روز ۳۰ ام فروردین ، در مسجد الرضا از ساعت ۱۱ تا ۲.۵ بوده !!
اینکه بازم مجلس براش میذارن یا نه در پرده ای از ابهام قرار داره !

[ بدون نام ] یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 03:18 ب.ظ

e پس این دانشجویی که مرگش این همه سرو صدا کرد دبیر مفید بوده؟
خدا بیامرزدش

محمدرضا یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 04:14 ب.ظ

خیلی حالم گرفته شد یاد لحظاتی که با ایشان سر کلاس بودیم یاد درس دادن ایشان و........

طه یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:26 ب.ظ

من که خیلی شرمندشم...کلی سر کلاس اذیتش می کردم.ولی دیگه نیست که ازش معذرت خواهی کنم.خدابیامرز مرد خوبی بودا...من خر قدر ندونستم)):

علی سعیدی یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:52 ب.ظ

حیف! چقدر اذیتش کردیم!!!

[ بدون نام ] یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:52 ب.ظ


سرم درد گرفت..

[ بدون نام ] دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:48 ق.ظ http://2rend2gurekhar,blogfa.com

و آخرین عکس های او ...

فرهاد دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:39 ق.ظ http://15khordadi.blogsky.com

ما الان حداقل وظیفه مون اینه که برای آمرزش ایشون دعا کنیم... حالا هر اتفاقی که می خواد افتاده باشه... خودکشی هم یک گناهه که به ما ربطی نداره... ما باید برای ایشون دعا کنیم... با شاگردایی که ایشون تربیت کرد باقیات الصالحاتی که برای خودش گذاشت قطعا خداوند از سر تقصیراتش خواهد گذشت...

ابراهیم دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:03 ق.ظ

خیلی شوکه شدم. ان شا الله خداوند این معلم عزیزمان را بیامرزد.

سید علی دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:02 ب.ظ

بسیار خبر بدی بود.
ایشان نمونه ی یک معلم دلسوز بود.
امیدوارم خداوند روح وی را قرین رحمت و شادی و سرور نماید.

علیرضا دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:39 ب.ظ

اینجا که ماییم سرزمین سرد سکوت است
بالهامان سوخته ست ،‌ لبها خاموش
نه اشکی ، نه لبخندی ،‌و نه حتی یادی از لبها و چشمها
. . .
اگر که غافل نبودیم و گر که غافلگیرمان کرد
پیر بودیم یا جوان ،‌بهنگام بود یا ناگهان
هر چه بود ماجرا این بود
مرگ ، مرگ ، مرگ
ما را به خوابخانه ی خاموش خویش خواند
دیگر بس است مرثیه ،‌دیگر بس است گریه و زاری
ما خسته ایم ، آخر
ما خوابمان می اید دیگر
ما را به حال خود بگذارید
اینجا سرای سرد سکوت است . . .


خیلی شوکه کننده بود !
جز این شعر اخوان هیچی به ذهنم نرسید !
خدایش بیامرزد !

مجتبی یکشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:56 ب.ظ

الان که یه هفته گذشته هنوزم باورم نشده...
اولین بار که خبر رو شنیدم گفتم احتمالا اشتباه شده و باید آقای کشاورز بیاد جلسه هفتگی و کلی باهم به این هم اسم بودنش با یه نفر دیگه بخندیم............
اما واقعیت چیز دیگه ای بود چیزی که اصلا دوست نداشتم باورش کنم.....
وقتی مطمئن شدم.........
هنوزم نمیتونم درست مساله رو تحلیل کنم فقط آرزو میکنم که مرده باشه یا جنون آنی گرفته باشه(احمقانه است......... برای ما که عادت کردیم برای طول عمر همراه با عزت هم دعا کنیم )
امیدوارم روحش اون دنیا عذاب نکشه.

علی سعیدی سه‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:22 ق.ظ

الان که فکر می کنم می بینم چقدر باحال تر میشد اگه خودشو با بمب می ترکوندا؛نه؟!؟!؟!؟ شاید مثل حسین فهمیده می شد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد